بر اساس این روایات شریف ،غیبت در آخرت به صورت خوردن گوشت مرده مجسم میگردد ؛ چنانچه خداوند در سوره حجرات می فرماید :
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ ( 12 )
بعضی از شما ، غیبت بعضی دیگر را نکنند ؛ آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد ؛ که کراهت دارد .
در تفاسیر متعدد ، ذیل این آیه آمده است که آبروی برادر مسلمان ، همچون گوشت تن اوست ؛ و ریختن این آبرو با غیبت و فاش کردن اسرار ، مثل خوردن گوشت تن اوست ؛ در حالی که غیبت شده ، مثل مردگان ؛ قادر به دفاع از خود نیست . به تعبیری دیگر، افراد جامعه ی اسلامی از مجموع مومنان تشکیل شده است و مومنان نیز، به فرموده ی خداوند ، برادران یکدیگر اند . عبارت " اخیه میتا " برای این است که او بی خبر از غیبت است ؛ و عبارت " فکرهتموه" این را میرساند که کراهت شما از این کار ، امری ثابت و محقق است . هیچ شکی در این نیست که شما هرگز راضی نمی شوید گوشت مرده ی انسانی که برادر شماست ، بخورید ؛ بلکه از آن کراهت دارید ؛ پس باید از غیبت کردن هم نفرت داشته باشید.
فلسفه ی تحریم غیبت :
یکی از فلسفه های تحریم غیبت این است که آبرو و حیثیت انسان ها - که سرمایه ی بزرگ هر فردی است - در هم نشکند و شخصیت افراد لکه دار نشود . نکته ی دیگر اینکه غیبت بدبینی می آفریند ؛ پیوند های اجتماعی را سست می کند ؛ سرمایه ی اعتماد را از بین می برد ؛ و پایه های تعاون و همکاری را متزلزل می سازد .
دیگر اینکه غیبت بذر کینه و عداوت را در دل ها می پاشد ؛ و گاه سر چشمه ی نزاع های خونین و قتل و کشتار ها می شود ؛ و آثار سوء فردی و اجتماعی فراوانی را به دنبال دارد .
شرایط تحقق غیبت:
از نظر فقهی حرمت غیبت ، شرایطی دارد که عبارت اند از :
1. شخصی که انسان در غیاب او عیبش را بازگو می کند ، مومن باشد ؛ یعنی بینشان اخوت ایمانی وجود داشته باشد ؛ همانگونه که خداوند متعال در آیه ی شریفه ی سوره ی حجرات ، غیبت را به خوردن گوشت برادر مومن تشبیه فرمود .
2. از نظر شرعی ، غیبت هنگامی پیش می آید که پشت سر فرد ، "عیب و نقص" اورا بازگو کنند ؛ ولی اگر ومالش را بگویند ، راضی باشد یا نباشد ، غیبت شمرده نمیشود .
3. عیب و نقصی که شخص در غیاب برادر یا خواهر مومنش می گوید ، نزد عموم نا خوشایند و نا پسند باشد ؛ از این رو ، اگر عامه ی مردم آت عیب را زشت بشمرند ، ولی خود فرد غایب به باز گفتن آن راضی باشد ، غیبت به شمار نمی رود
4. عیب و نقصی در غیاب فرد بازگو شود که از مردم پوشیده بوده است ؛ بنابراین ، اگر فردی به داشتن عیبی نزد مردم معروف باشد ، بازگفتن آن نزد کسی که از آن آگاهی دارد ، حرام نیست .
5. قصد انتقاص وجود داشته باشد ؛یعنی شخص باز گفتن عیب دیگری ، قصد کاستن از وجهه و شخصیت او را داشته باشد ؛ پس اگر بازگفتن عیب ، برای درمان و برطرف کردن آن باشد ، مثل آنکه انسان حالات مریضی را به پزشک بگوید ، چون قصد انتقاص ندارد ، رفتار او غیبت به شمار نمی آید .
6. شنونده داشته باشد ؛ پس اگر انسانی تنها نشسته باشد و از روی ناراحتی یادآور عیوب دیگری شود ، چون شنونده ندارد ، رفتار او حرام نیست و غیبت به شمار نمی رود .
درمان غیبت :
- نخستین راه عملی که برای جلوگیری از غیبت سفارش می شود این است که انسان پیش از گفتن هر سخنی ، به « مشروع یا نامشروع بودن » ، « سود و زیان دنیایی و آخرتی » آن توجه کند . اندیشه در سخن پیش از بیان آن ، مانع بسیاری از گناهان زبان می شود .
- انسان در معاشرت با دوستان یا شرکت در محافل ، احتیاط بیشتری به خرج دهد ؛ یعنی دوستانی برگزیند که اهل غیبت نباشند و در مجالسی شرکت کند که درباره ی دیگران سخن چینی نمی شود .
- کمک خواستن از خدا ؛ اینکه انسان به صورت کلی و در همه ی اوقات از خداوند درخواست کمک کند تا به رذایل اخلاقی ، همچون غیبت ، دچار نشود .